محمدرسول محمدی/ در جهانی که هر تصویر، روایتی را بازتاب میدهد، سینما یکی از تأثیرگذارترین ابزارهای ساخت و تثبیت حافظه جمعی است. فیلمها فقط برای سرگرمی ساخته نمیشوند؛ آنها روایتهایی هستند که واقعیت را شکل میدهند، روایتهایی که میتوانند حقیقت را روشنتر کنند یا برعکس، آن را در مهی از احساسات و جهتگیریهای سیاسی پنهان سازند. فیلم سینمایی «۵ سپتامبر» (September ۵)، ساختهای پرزرقوبرق، تحسینشده در جشنوارهها، و برنده جوایز مهم لولا در آلمان، دقیقاً چنین فیلمیست؛ روایتی از درد، اما در خدمتی خاص: بازنویسی گزینشی و احساسی یک بحران تاریخی!
فیلم سینمایی «۵ سپتامبر» (September ۵) در ظاهر بازسازی دراماتیک واقعه گروگانگیری «ورزشکاران اسرائیلی» توسط گروه «سپتامبر سیاه» در جریان المپیک مونیخ ۱۹۷۲ است. اما موضوع اصلی فقط این حادثه نیست. آنچه فیلم را مهم و البته مسئلهدار میکند، نوع بازنمایی شخصیتها و حذف عامدانه زمینههای تاریخی است. اثری که در آن ورزشکاران اسرائیلی در فضایی آمیخته به ترس، اضطراب و اندوه، همچون فرشتگانی معصوم و بیپناه تصویر میشوند. قابهایی از آلبومهای خانوادگی، تماسهای تلفنی مادران نگران، گفتوگوهای آرام و انسانی، همه در خدمت یک هدفاند: خلق قربانیانی کامل، بدون زمینه، بدون سیاست، بدون گذشته! اما این همه ماجرا نیست و باید دید که در نقطهی مقابل، فلسطینیها چطور معرفی میشوند؟ مردانی تیرهچهره، با تهدید دائمی، رفتارهایی خشن، زبان عربی غلیظ، و چهرههایی عبوس. هیچ اطلاعاتی از هویت، پیشینه یا دلایل مبارزهشان به مخاطب داده نمیشود. آنان نه انسان، که صرفاً «تهدید» هستند. در تمام فیلم، تماشاگر حتی یک دیالوگ همدلانه یا تحلیلی درباره اشغال سرزمین فلسطین، نسلکشی تدریجی، یا وضعیت آوارگان نمیشنود. گویی مقاومت فلسطینیها از دل خلأیی سیاه و بیمنطق سر برآورده است.
فیلم سینمایی «۵ سپتامبر» (September ۵) مصداق بارز از تولیدات هوشمندانه سینمایی در غرب است. اثری که به درستی میداند برای بردن دلِ مخاطب و جذب حداکثری ایشان برای شنیدن یک روایت مجعول تاریخی چگونه باید از تکنیکهای مظلومنمایی بهره گرفت. از این جهت است که در این مسیر فیلمساز بهخوبی میداند چگونه احساسات را دستکاری کند و با نورپردازیهای گرم، موسیقی دراماتیک، سکوتهای سنگین و نماهای کلوزآپ از چشمهایی اشکآلود، مخاطب را وادار سازد تا یک طرف ماجرا را دوست داشته باشد، و طرف دیگر را پس بزند و این همه همان جادوی سینمای حافظهساز است؛ سینمایی که قرار نیست واقعیت را بازگو کند، بلکه موظف است یک تصویر ذهنی برای تاریخ بسازد. در این تصویر، اسرائیل قربانی ابدی است، بدون گذشته استعماری، بدون نقش نظامی در منطقه، بدون دیوار حائل، بدون بمباران غزه. و فلسطین؟ خشونت خالص، بدون آوارهشدن، بدون تبعید، بدون اشغال و بیعدالتی.
به عبارت دیگر؛ فیلم سینمایی «۵ سپتامبر» (September ۵) در فرم سینمایی خود با بهرهگیری هوشمندانه از عناصر بصری، همچون نورپردازی ملایم، موسیقی تأثیرگذار و «چهرهپردازی معصومانه ورزشکاران اسرائیلی»، به شکلی سیستماتیک از آنها «قربانیانی معصوم» میسازد و در این راستا با استفاده از نمادهایی همچون «عکسهای خانوادگی ورزشکاران» که بهطور مکرر نمایش داده میشود و در کنار آن استفاده از «نماهای کلوزآپ» برای ترسیم چهرههایی غمگین و نگران و استفاده از روایت همسران و مادران ورزشکاران در خارج از دهکده المپیک و استفاده از «سکوت و مکثهای دراماتیک» برای «برجستهسازی مظلومیت» بر ابعاد این معصومیت میافزایند و از همگی در جهت خلق احساسی و ماندگار سازی روایت یکطرفه خود در مخاطب بهره میگیرند و حال آنکه در طول مدت زمان فیلم سینمایی «۵ سپتامبر» (September ۵) هیچ اشارهای به گذشته نظامی رژیم صهیونیستی و یا نقش آن در سرکوب مبارزات مردم فلسطین نمیکند وبا این حذف سیستماتیک واقعیت، راه را برای طبیعی جلوه دادن «قربانیبودن دائمی یهودیان» فراهم مینماید.
از این جهت است که فیلم سینمایی «۵ سپتامبر» (September ۵) با تمرکز بر لحظه بحران و بدون هیچ توضیحی از بستر تاریخی آن، منازعه را به یک رویداد خشونتآمیز تقلیل میدهد و در این راستا نه تنها به موضوعاتی نظیر اشغال نظامی سرزمین فلسطین از سال ۱۹۴۸ به بعد و کوچ اجباری صدها هزار فلسطینی و زندگی در اردوگاهها و حملات پیدرپی به مناطق غیرنظامی فلسطینی و نقش کشورهای غربی در حمایت از توسعهطلبی اسرائیل و ... حتی کوچکترین اشارهای نمیکند؛ بلکه فیلم سینمایی «۵ سپتامبر» (September ۵) در طول زمان و فرصت تصیورسازی خود سعی میکند تا اعضای گروه فلسطینی را تنها با صفات خشن، رادیکال، بیمنطق و فاقد عمق روانشناختی به تصویر کشیده و هیچگونه زمینهسازی درباره علت اعتراض و مبارزه این افراد به نمایش نگذارد و به صورتی کاملا سیستماتیک از پیش زمینه وقوع داستان یعنی سرکوب سیستماتیک فلسطینیان توسط یهودیان صهیونیست را فاکتور بگیرد!
فیلم سینمایی «۵ سپتامبر» (September ۵) در ظاهر میکوشد بازنمایی بیطرفانهای از یک رویداد تراژیک ارائه دهد؛ اما با نگاهی دقیقتر، میتوان به سمتگیری مشخص ایدئولوژیک آن پی برد. بازنمایی مکرر از ورزشکاران اسرائیلی در هیبت قربانیان بیدفاع و تأکید اغراقآمیز بر مظلومیت آنها، در کنار استفاده از نمادهای احساسی و دراماتیک، فضایی ایجاد میکند که در نهایت به نفع دولت اسرائیل تفسیر میشود و حال آنکه یکی از خطرناکترین ویژگیهای روایتسازی مدرن، این است که بدون اینکه دروغ بگوید، درست نمیگوید!
به عبارت دیگر فیلم سینمایی «۵ سپتامبر» (September ۵) هم روایتی را ارائه میدهد که شاید از نظر فنی و هنری بینقص باشد، اما با حذف عناصر حیاتی واقعیت، بیننده را به سمت نتیجهای یکطرفه سوق میدهد. این فیلم نهتنها علت مبارزه را نمیگوید، بلکه مخاطب را از دیدن واقعیت محروم میکند و بهجای آنکه پرسشبرانگیز باشد، حکم صادر میکند و میگوید «چه کسی بد است»، و نه «چرا چنین شد؟»! و جالب آن است که همین روش و رویه به شدت مورد مقبول جامعه سینمایی غرب واقع میشود و سبب میگردد تا فیلم سینمایی «۵ سپتامبر» (September ۵) چندی قبل به عنوان یکی از آثار تحسینشده «آکادمی فیلم آلمان» (Deutscher Filmpreis – Lola) با دریافت جوایز برتر در رشتههایی همچون بهترین فیلم و کارگردانی و ... توجه گستردهای را در محافل سینمایی آلمان و اروپا به خود جلب کند. اتفاقی که اگر در یک فیلم ملی و تولید شده در «سینمای ایران» صورت میپذیرفت؛ به شدت مورد هجمه رسانهای واقع میگشت و در محافل منوالفکرانه سینمایی با انگ «سینمای شعارزده» و «سینمای سفارشی» مورد خطاب قرار میگرفت و عوامل تولید آن بیآبرو میشدند!
پس میتوان چنین نتیجه گرفت که آثاری همانند فیلم سینمایی «۵ سپتامبر» (September ۵)، عملاً تبدیل به ابزارهای روایتسازی سیاسی برای حفظ وضع موجود شدهاند. روایتهایی که بهجای پرداختن به ریشههای ظلم، تنها نشانههایش را گزینش میکنند و آنرا هم به نفع قدرتمندان تفسیر مینمایند و این همه در جهانی است که رسانهها و سینما بهعنوان منابع مرجع اطلاعات عمل میکنند، روایتهای تحریفشده مستقیماً بر افکار عمومی تأثیر میگذارند. مردم دنیا شاید هرگز کتابی درباره منازعه فلسطین–اسرائیل نخوانده باشند، اما فیلمها را میبینند و اگر آن فیلم، تنها یک صدا را نشان دهد، آنوقت همان یک صدا حقیقت قطعی در ذهن مخاطب خواهد شد.
در مجموع فیلم سینمایی «۵ سپتامبر» (September ۵) را میتوان نمونهای از «سینمای حافظهسازی» برای رژیم صهیونیستی قلمداد نمود. اثری که با بهرهگیری از تکنیکهای سینمایی مدرن، فیلم موفق میشود مخاطب را درگیر احساسات انسانی میسازد و به واسطه نوع روایت و انتخاب سوژه، همراه با حذف یا سانسور واقعیتهای میدانی و تاریخی، موفق میشود تا از روایت سینمایی خود نه به عنوان یک اثر تاریخی، بلکه به عنوان یک ابزار تبلیغاتی در جهت تثبیت نگاه صهیونیستی به تاریخ عمل کند. پس از این جهت است که هدف از تولید فیلم سینمایی «۵ سپتامبر» (September ۵) نه صرفاً روایت یک بحران، بلکه بازتولید تصویر ذهنی از «یهودیان» بهمثابه «قربانیهای همیشگی تاریخ» است. قربانیانی که حالا فلسطینیها بهمثابه تهدید دائمی برای ایشان محسوب میشوند و در این راستا چنین اثری بیش از هر چیز با پرداخت پرخرج و جوایز معتبری که دریافت مینماید، میتواند به یکی از محصولات رسمی برای جا انداختن یک روایت خاص از تاریخ مبدل گردد و به این ترتیب فرایند حافظهسازی با استفاده از ظرفیت تولید فیلم سینمایی «۵ سپتامبر» (September ۵) در بلندمدت به شکلگیری گفتمانهای یکجانبه در افکار عمومی منجر میشود و این همه در حالی است که نباید فراموش نمود که برطبق نظریه «حافظه جمعی» هالبواکس و تحلیلهای معاصر از رسانهها، «سینما» میتواند نقشی بنیادین در «تثبیت یا تحریف واقعیت تاریخی» بازی کند.
البته در حاشیه این نقد شایسته است تا برای توجه بیشتر و شناخت ماهیت حرکت هوشمندانه «سینمای استراتژیک» در غرب، به مقایسه فیلم سینمایی «۵ سپتامبر» (September ۵) با فیلم سینمایی «۱۹۶۸» بپردازیم و به این موضوع توجه نماییم که اگر چه فیلم سینمایی «۵ سپتامبر» (September ۵) در مدل گفتمانی و نتیجهگیری چیزی شبیه فیلم سینمایی «۱۹۶۸» است که به کارگردانی «امیرمهدی پوروزیری» و تهیهکنندگی «ایرج محمدی» در «چهل و سومین جشنواره ملی فیلم فجر» به نمایش گذاشته شد. اما قطعا اصلیترین تفاوت این دو اثر در ابعاد فهم پدیدآورندگان آن برای القای «پیام» است. «پیامی» که به عنوان رکن اصلی و محوری «هنر-صنعت-رسانه سینما» نوک پرگار تولیدات سینمای غرب بر روی آن قرار میگیرد. پس سوای نظر از توجه به مباحث کیفی ومقایسه فرم سینمایی «۵ سپتامبر» و «۱۹۶۸»، میتوان در مقایسه محتوای این دو اثر به این نتیجه رسید که پدیدآورندگان میدانستند که از تولید چنین اثری چه میخواهد و این اثر قرار است چه پیامی را به مخاطب سینمایی خود منتقل سازد و در مقابل تولید کنندگان «۱۹۶۸» به صورت ناگاهانه و در ندانمکاری مطلق اقدام به تولید پیام نمودهاند و از این جهت نه تنها اصل موضوع بسیار جذاب و کاملا سینمایی دیدار فوتبالی میان «تیم ملی ایران» و «رژیم غاصب صهیونیستی» را به بدترین شکل ممکن ضایع ساختند؛ بلکه توانستند با عبور از فرصت تعریف یک روایت تاریخی مهیج از این بازی فوتبال که در سال ۱۳۴۷ هجری شمسی و در فرایند مسابقات «جام ملتهای آسیا ۱۹۶۸ میلادی» و به میزبانی کشور ایران و در شهر تهران برگزار شد و ...، بجای بازنمایی چهره پلید و خبیث رژیم سفاک صهیونیستی و ترسیم مختصات ضد صهیونیستی جامعه ایران قبل از انقلاب و ...، هم داستان با «جریان معارض انقلاب اسلامی» گام برداشته و ضمن تصویرسازی از «استحکام اطلاعاتی» رژیم صهیونیستی، برای «تروریست بودن مسلمانان» ، «سندی سینمایی» تولید نماید! «سندی سینمایی» که اگر ادعا شود که تولید آن با «بودجه فرهنگی موساد» صورت پذیرفته، هم باورپذیر است و هم از توجیه منطقی برخوردار است و این همه یعنی حضور قدرتمند جریان «نفوذ فرهنگی» و رخنه ایشان حتی در اعماق مهمترین «نهادهای فرهنگی» موظف به «پاسداری از انقلاب اسلامی»!
«۱۹۶۸» عنوان اثری در گونه «سینمای استراتژیک» بود که در «چهل و سومین جشنواره ملی فیلم فجر» و در «بخش مسابقه سینمای ایران» به نمایش گذاشته شد. اثری که بیش از هر چیز بر ضد خود مبدل شده و از کارکردی مستندگونه برای مواجهه با «تفکر انقلاب اسلامی» برخوردار گردیده است. اثری که نادانسته در مسیر اهداف رسانهای «رژیم صهیونیستنی» گام برداشته و اقدام به تصویرسازی از یک روایت مجعول و تاریخسازی مینمود. روایتی که به واسطه ندانمکاری افرادی بیتخصص و تازه مدیر شده، وجاهتی تروریست به انسان مسلمان ایرانی میبخشد و همآهنگ با رسانههای صهیونیستی سعی میکند تا موجودیتی مظلوم از جنایت پیشگان یهودی را به نمایش بگذارد و این همه در حالی است که متاسفانه «۱۹۶۸» با سرمایه و بودجه مجموعهای نوپا به نام «مؤسسه فرهنگی هنری امام روح الله (ره)» تولید شده است. موسسهای که ضمن وابستگی و حضور در منطقه عباس اباد تهران، ظاهرا به عنوان زیر مجموعه «ستاد مرکزی قرب بقیه الله (عج)» جایابی شده و حالا ظاهراً میخواهد بار دیگر چرخ را از نو بسازد و خطاها و اشتباهات «سازمان هنری رسانهای اوج» را طی یک دهه گذشته تکرار کند. |
ارسال نظر